جدول جو
جدول جو

معنی رب برج - جستجوی لغت در جدول جو

رب برج
(رَ بْ بِ بُ)
کوکب صاحب برج است در اصطلاح احکامی. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، خانه خدا. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رگ برگ
تصویر رگ برگ
برآمدگی های باریک رگ مانند در برگ درختان و گیاه ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تب بر
تصویر تب بر
هر دارویی که تب را قطع کند یا تخفیف بدهد
فرهنگ فارسی عمید
(آبْ، بُ)
نام شعبه ای از رود کارون
لغت نامه دهخدا
در هند قدیم نام سیصدوشصت سالست از سالهای مردمان که معادل سالی بود برای فرشتگان. (ص 182 ماللهند بیرونی)
لغت نامه دهخدا
(اَ سا)
که تب برد. که تب قطع کند. دافع تب. قاطع حمی. که علاج تب کند، دارویی تب بر. هر دوا که قطع تب کند. دواهای تب بر: کتین، پوست بید، اکالیپتوس. خینورمین بهترین تب برها است. آتبرین در مالاریا تب بر است
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُ)
آلتی که داروگران بدان حب سازند
لغت نامه دهخدا
تصویری از رز بر
تصویر رز بر
افزاری که بدان درخت رز را تراش دهند
فرهنگ لغت هوشیار
گویه بر ابزار دارو سازی آلتی که دوا سازان با آن خمیر های لوله شده دارویی را بریده و بعدا بصورت حب در آورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تب بر
تصویر تب بر
هر داروئی که تب را قطع کند یا کاهش دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تب بر
تصویر تب بر
((تَ. بُ))
چیزی که تب را قطع کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تب بر
تصویر تب بر
آنتی پیرین
فرهنگ واژه فارسی سره
تک: بره
فرهنگ گویش مازندرانی
برجستگی های کوچک در اشیا، در کتول به معنی پستی و بلندی و
فرهنگ گویش مازندرانی
مقابل، در برابر، مقابله
فرهنگ گویش مازندرانی
از اصوات
فرهنگ گویش مازندرانی